به گزارش آثاروما، غروب روز سهشنبه، دهم مرداد، یک جامعهشناس، یک نویسنده و یک بازیگر در کنار هم و روبهروی مخاطبان موسسه فرهنگی، رسانهای پانوراما نشسته بودند تا بحثی متکثر و چندسویه درباره نسبت سلبریتی و شهرت با جامعه شکل بگیرد اما در نهایت، آنچه مخاطبان و دوربینهای حاضر در صحنه شاهدش بودند، انبوهی از دعواهای لفظی، بیاخلاقی و خشونت بود.
در این جلسه چه گذشت؟ چرا آن ویدئوی کوتاه را از این نشست منتشر کردیم؟ و چرا از انتشار ویدئوی کامل امتناع میورزیم؟
بر این واقفیم که هر قضاوتی درباره آن جلسه اگر بر مبنای «گزیدهای» از آن باشد، ناقص و غیرمنصفانه است. انتشار آن ۵۱ ثانیه ویدئو هم از جلسهای که بیش از صد دقیقه طول کشیده، نه برای قضاوت سخنرانان که برای نشاندادن تنها گوشهای از آن دقایق و فراخوانی برای قضاوت مخاطب درباره اخلاقیبودن یا نبودن انتشار محتوای کامل جلسه بود.
برای آنکه امکانی وسیعتر برای قضاوت مخاطبان درباره آنچه در نشست گذشت، فراهم آوریم متن کامل و بیکموکاست سخنان و واکنشهای هر سه سخنران را در قالب متنی در حدود شش هزار کلمه منتشر کردهایم که میتوانید اینجا آن را بخوانید و گزارشی مختصرتر از آنچه گذشت هم در ادامه همین مطلب آورده شده است.
چرا از انتشار ویدئوی کامل نشست صنعت شهرت اجتناب میکنیم؟
با آنکه منتقدانمان و «فن»های سلبریتیهای حاضر در نشست، برخی به حق و محترمانه و برخی به ناحق و نامحترمانه از ما خواستهاند ویدئوی کامل را منتشر کنیم «تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد»، رفتارهای تأسفباری که برخی مهمانان نهتنها با دیگر سخنرانان که حتی با مخاطبان حاضر در جلسه داشتند، ما را از انتشار کامل آن تصاویر بازمیدارد و تقطیع آن هم اگر به این ادعا آغشته باشد که ویدئوی کامل را منتشر کردهایم، به دور از مرام ماست.
حال آنکه اگر میخواستیم رسانهای زرد باشیم یا خود را از بند بیامان ملامتهای مخاطبنمان برهانیم، صحنههای «کلیکخور»تر از آنچه دیدید، زیاد در چنته داشتیم. چنانکه با انتشار آن ویدئو نشان دادیم، هراسی هم از آن تهدیدها علیه انتشار ویدئو نداشته و نداریم.
با این همه، اگر هریک از سخنرانان، حتی به حد یک جمله از سخنان خود را در گزارش کامل و مشروح ما تحریفشده تشخیص دادند، با رضایت خودشان ویدئوی کامل جلسه منتشر خواهد شد. متن را نیز به احترام درخواستهای پرشمار مخاطبان آن فراخوان منتشر میکنیم و البته، مشخصا آن مخاطبانی که به دنبال فهم واقعیت ماجرا هستند و از خواندن متنی طولانی امتناع نمیکنند؛ نه آن لشکرهای تودهای که به کیشی آمدهاند و به فیشی میروند.
حال فکر میکنید چرا ویدئوی کامل جلسه را منتشر نمیکنیم؟ مسئله، هراس ماست یا مصلحتاندیشی برای آنان یا اخلاق رسانهای؟
علاوه بر این، در انتشار این ویدئو اگر بنایی بر روزنامهنگاری زرد داشتیم، چنانکه برخی به این متهممان کردند، دستمان برای انتشار محتوایی به مراتب «لایکخور»تر بسیار باز بود و البته ما نهتنها چنین کاری نکردیم که حتی از تمامی کارهایی که شائبه تبلیغاتیکردن ویدئو را به وجود میآورد اجتناب کردیم.
در هیچکدام از صفحاتمان در شبکههای اجتماعی هیچ هشتگی استفاده نکردیم. تیتر را به گونهای انتخاب کردیم که خلاف مرام تمام صفحات حاشیهای و جنجالی باشد و حتی کاوری برای انتشار ویدئو در اینستاگرام انتخاب نکردیم. چندانکه شاهد آن بودیم، این ویدئو برای دیگر رسانهها، اعم از رسانههای جدی و رسانههای زرد، آوردههای بسیار بیشتری داشت تا برای خودمان.
اگر زمین بازی ما، زمین مخاطب جذبکردن و کلیکخور بودن بود، بلد بودیم چطور صفحاتمان را قبل و بعد انتشار ویدئو، جوری تبلیغ کنیم که به مخاطب انبوهی برسیم اما تکتک مخاطبان صفحات ما به صورت کاملا طبیعی و به میل خود به ما پیوستهاند و همین مخاطبان اندکی که داریم برای ما ارزشمندتر از «کیلو کیلو» فالوئرهای قلابی صفحات زرد و سلبریتیپسند است.
افزون بر این، موسسه پانوراما و رسانه آثاروما اساسا مشی خود را تحلیلی و انتقادی تعیین کردهاند و با چنین مقصودی، اساسا آن مخاطب فلهای که به صرف «باحالبودن» آن ویدئو بخواهد ما را دنبال کند نه به کار ما میآید و نه ما در آینده محتوایی برای او خواهیم داشت.
ما، واقف به همه هجمهها و سوءبرداشتهایی که از این ویدئو میشود، آن را منتشر کردیم؛ چراکه معتقدیم تمام اینها نباید بهانهای باشد برای سکوت در برابر عریانبودن سلبریتی. یک نفر باید فریاد بزند «پادشاه لخت است» و در این کار البته بینقص نبودهایم؛ چراکه نه فقط موسسه پانوراما، رسانه آثاروما و ما اعضای تحریریه این رسانه، که اساسا انسان موجودی نارس و ناقص است.
آنجا هم که برخی سایتها و کانالهای تلگرامی جناحی خاص، از این ویدئو برای تسویه حسابهای سیاسی خود با هنرمندان سوءاستفاده کردهاند، یادآور میشویم که اتفاقا آنها خود بسترساز وضع موجود بودهاند و چنان هنر و فرهنگ را سرکوب کردهاند که حالا شاهد چنین صحنههایی هستیم. خصومت آنها هم با سلبریتیها نه از سر ارجگذاشتن به فرهنگ و اخلاق که به قصد انتقامگیری است.
با این توضیحات، در ادامه گزارش مختصری از حاشیههای این نشست را میخوانیم. چنانکه گفتیم، متن کامل سخنان هر سه سخنران این نشست نیز در سایت آثاروما منتشرشده و از اینجا میتوانید آن را بخوانید. یادآوری میشود که گزارش زیر به قصد توضیح درباره آنچه رخ داده نوشته شده و برای فهم بحث نظری اصلی سخنرانان، خواندن متن کامل ضروری است.
آنچه در نشست گذشت
برای درنگی در نسبت سلبریتی با جامعه، تحریریه آثاروما (رسانه تحلیل و نقد هنر و فرهنگ) از رضا کیانیان، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون و نویسنده کتاب «این مردم نازنین»؛ مهدی خویی، جامعهشناس و معلم دانشگاه و مهدی یزدانیخرم، نویسنده و روزنامهنگار سابق دعوت کرد تا در نشستی با حضور مخاطبان به بحث در این باره بپردازند.
در ابتدای نشست، مجری برنامه از رضا کیانیان خواست آغازگر بحث باشد اما او خود نپذیرفت و از مهدی خویی خواست بحث را آغاز کند. او گفت: «من میخواهم از آقای دکتر خویی خواهش کنم ایشان صحبت کنند چون ایشان به شکل علمیتری میتوانند مسئله را باز کنند؛ چون بحث من بیشتر شهودی است و بحث ایشان علمی است.»
مهدی خویی بحث خود را درباره تعریف مفهوم سلبریتی و طرح این پرسش که «آیا بر اساس این تعریف میتوانیم وضعیت کسانی را که به عنوان سلبریتی معروف هستند و سلبریتی خوانده میشوند، در زمینه جامعه کنونی میتوانیم بررسی کنیم یا نه» آغاز کرد.
او میانجی خود را برای تعریف سلبریتی، «فرهنگ سلبریتی» معرفی کرد و توضیح داد: «تفاوت فرهنگ سلبریتی با امر فرهنگی در میزان یادآوری است. ما یک فرهنگ سلبریتی داریم که دورهای است و میگذرد و تمام میشود. زودگذر است. دورههایی است که افرادی با حرکاتی، واژگانی یا هرچیزی معروف میشوند و بعد این دوره تمام میشود و دوره دیگری شروع میشود. اگرچه فرهنگ سلبریتی میتواند به امر فرهنگی بدل شود، به این معنا که در خاطرهها باقی بماند.»
خویی پس از ارائه توضیحاتی مفصل درباره مفهوم سلبریتی این را یادآوری کرد که «این تعریفی که من از سلبریتی ارائه دادم و دستهبندیهایش را خدمتتان عرض میکنم، بر مبنای فرد سلبریتی نیست. من به افراد هیچکاری ندارم. فرد سلبریتی یا تحلیل فردی بر اساس نبوغ او، کیش شخصیت او و یا استعداد او من هیچ کاری به اینها ندارم بلکه سلبریتی را در معنایی میفهمم که نویسنده کتاب «تمایز»، پیر بوردیو، میفهمد.»
این استاد جامعهشناسی سپس انواع سرمایه را از منظر بوردیو برشمرد که شامل سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی و سرمایه نمادین میشد. خویی بر این انواع سرمایه، سرمایه شهرت را نیز افزود و گفت: «در روزگار مدرنیته متأخر به خصوص بعد از فراگیری سوشال مدیا به نظر میرسد که سرمایه نمادین را میشود با یک چیز دیگر به نام سرمایه شهرت عوض کرد. شهرت را به عنوان یک سرمایه [باید] در نظر بگیرم که سطوح مختلفی دارد و صفر و یکی نیست. یعنی در ساحات مختلف سطوح متفاوتی دارد.»
وی با این مقدمه، پرسشهای خود را اینچنین مطرح کرد: «سرمایه شهرت چگونه تبدیل میشود؟ به چه چیزی تبدیل میشود؟ و چگونه این تبدیل در روزگار کنونی و شرایط کنونی که ما درونش قرار داریم انجام میپذیرد؟»
خویی با طرح مسئله «امکان تبدیل سرمایه» ادامه داد: «سرمایه شهرت که ناشی از دیدپذیری و شناختهشدن است، بیش از هرچیزی تبدیل به سرمایه اقتصادی میشود. حالا این تبدیل به سرمایه اقتصادیشدن در واقع دو سوال را برمیانگیزاند. یکی اینکه چه ارزش مازادی برای شخص سلبریتی به وجود میآورد؟ دو اینکه نرخ این تبدیل سرمایه چقدر است و چگونه عمل میکند؟»
او یادآور شد: « من نمیتوانم صرفا این تبدیل سرمایه شهرت به سرمایه اقتصادی را بگویم در سطح اقتصادی باقی میماند؛ بلکه لاجرم وارد سطح اقتصاد سیاسی میشود. اقتصاد سیاسی جایی است که من اقتصاد را به عنوان زیربنا دارم با هر قدرتی که متصور شوید و اموری مثل ایدئولوژی، فرهنگ و سیاست تبدیل میشود به امر اقتصاد سیاسی. یعنی گرهخوردن اینها با هم. زمانی که من سرمایه شهرت را به سرمایه اقتصادی بدل میکنم، لاجرم یک ایدئولوژی را تایید کردهام.»
در اینجا بود که کیانیان از خویی خواست تعریفی از سلبریتی ارائه کند و خویی برای ارائه این تعریف به سراغ دستهبندیکردن سلبریتیها رفت و گفت: «من پنج دسته آدم مشهور را مورد نظر دارم. به نظر میرسد اگر بخواهیم تعریف جامع و مانعی از افراد مشهور و سلبریتی ارائه بدهیم، بالاخره در یکی از این پنج دسته قرار میگیرند. یکی سلبریتیهای صنعت فرهنگ هستند. یعنی سلبریتیهایی که برای آنها هزینه میشود که آنها بزرگ بشوند بهعنوان سوژه ایدهآل منطق موجود.»
در این لحظه یزدانیخرم با طرح این پرسش که «چه کسی این کار را میکند؟ یعنی دولت این کار را میکند؟» سخنان خویی را قطع کرد و وقتی با پاسخ «نه» او مواجه شد، صدایش را بالاتر برد و گفت: « شما خیلی انتزاعی حرف میزنید. تمام صحبتهایتان تا اینجا نه فکت تاریخی دارد… ببخشید. فکر میکنم بحث دربگیرد. مشکل جامعهشناسی ایرانی این است که کماکان صدسال است که مارکسیست است و هیچ گفتمان تازهای هم به وجود نیاورده است. کلمه سرمایه را هم از شما بگیرند کلا جلسه تمام میشود. ببخشید من خیلی رکم. کی این کار را میکند؟»
و وقتی خویی میخواهد پاسخ دهد و میگوید «مثلا فرض بکنید یکی از انواع سلبریتی، سلبریتی فیلد است؛ یعنی سلبریتی میدان مشخص…» یزدانیخرم دوباره سخنانش را قطع میکند و میگوید «بوردیو را ول کنید.» خویی اما بیاعتنا به سخنان خود ادامه میدهد و جواب یزدانیخرم را میدهد که کیانیان پس از چندلحظه سخنانش را قطع میکند و باز از خویی میخواهد تعریفی از سلبریتی ارائه بدهد که خویی با برافروختگی پاسخ میدهد: «آدم مشهور» و به ادامه بحث خود درباره پرسش یزدانیخرم میپردازد.
وقتی خویی میگوید «اساسا اتفاقی که اینجا میافتد این است که نثر گلشیری و مانند گلشیری از بین میرود و یک نثر روزنامهای وارد ادبیات ما میشود.» یزدانیخرم پاسخ میدهد که «بحث زیباییشناختی است. چه ربطی دارد.» و همهمهای شکل میگیرد. کیانیان از مجری میخواهد زمانبندی رعایت شود و خویی در واکنش میگوید: «هرزمانی که بگویید من تمام میکنم.»
در میانه این جدل، یزدانیخرم کلام کیانیان را قطع میکند و بحث را به چند دقیقه قبل برمیگرداند که صحبت از گلشیری و گلستان بود و میگوید: «شما گلشیری دوست دارید چه ربطی به گلستان دارد؟ من هم بارسلون دوست دارم شما رئال دوست دارید.»
خویی بحث خود را به دستهبندی سلبریتیها برمیگرداند و از اینجا به بعد بحثی میان او و کیانیان پیرامون سلبریتی پابلیک و درآمد او شکل میگیرد. کیانیان برداشتهایی از سخنان خویی دارد که با گفتههای او نزدیکی چندانی ندارد. خویی از کیانیان میپرسد که آیا حاضر است با اوج کار کند و کیانیان میگوید نه چون دوست ندارم.
اصرار خویی به گرفتن پاسخی صریحتر بحث را آشفتهتر میکند. یزدانیخرم از خویی میپرسد «شما چرا دانشگاه علامه تدریس میکنید که روی خون جوانان وطن بوده؟» و وقتی خویی میگوید «من دارم از مردم پول میگیرم.» کیانیان و یزدانیخرم همزمان با هم میگویند ما هم از مردم پول میگیریم.
بحث خویی و کیانیان درباره سلبریتی پابلیک ادامه پیدا میکند و مدام وسط حرف همدیگر میپرند. در اثنای این بحث، خویی خطاب به کیانیان میگوید «شما دارید مغالطه میکنید.» و کیانیان پاسخ میدهد: «من مغلطه میکنم؟ شما میدانید که این حرف، حرف زشتیست.» خویی معذرتخواهی میکند ولی میخواهد چیزی بر آن اضافه کند که کیانیان فریاد میزند «نه. اجازه بده من حرف بزنم آقا.»
این بحث همچنان ادامه پیدا میکند تا اینکه مجری از یزدانیخرم میخواهد بحث خود را مطرح کند. یزدانیخرم سخنانش را اینطور آغاز میکند که «ببینید من در این بحث آدم کمتجربهای نیستم و خیلی هم نوشتهام. جلسه تشکیل داده شده که جریان مارکسیستی شکستخورده دانشگاهی خودی نشان بدهد.» خویی میخواهد کلامش را قطع کند که یزدانیخرم با عتاب میگوید «لطفا ساکت باش. من به مهربانی آقای کیانیان نیستم.»
بحث بالا میگیرد و کیانیان تهدید میکند که اگر خویی یکبار دیگر حرف بزند جلسه را ترک میکند. یزدانیخرم کیفش را برمیدارد و در حین ترک جلسه، زیر لب میگوید: «حرف نزند میمیرد. [مملکت را] به کثافت مارکسیسم کشیدن.» بعد هم حرکتی خلاف ادب مرتکب میشود.
با ترک جلسه از سوی یزدانیخرم، کیانیان برآشفتهتر میشود. بلند میشود و بر سر خویی فریاد میکشد و از او میخواهد ساکت باشد. خویی میگوید ساکت هستم و مینشینند. کیانیان و خویی درباره مفهوم بهرهکشی بحث میکنند. خویی وسط حرفهای کیانیان میپرد تا چیزی را توضیح دهد که کیانیان میگوید «گفتم یکبار دیگر حرف بزنی…» اما خویی بیتوجه به سخنان خود ادامه میدهد. کیانیان فریاد بسیار محکمی میزند که «گوش کن.»
یکی از حضار نشست خطاب به کیانیان میگوید همین حالا برو بیرون آقای کیانیان. کیانیان پاسخی توهینآمیز به او میدهد و جلسه به آشوب کشیده میشود. در میان سروصدای حضار کیانیان همچنان در حالی که خود ایستاده و خویی نشسته بر سر او فریاد میکشد و میگوید «گوش کن. بین صحبت کسی حرف نزن.» کیانیان میخواهد صحنه را ترک کند که یکی دیگر از حضار رفتار او را نادرست میخواند.
کیانیان روبهروی او میرود و با او به تندی صحبت میکند. صدایش به قدری بلند است که بعضی از حضار گوشهایشان را میگیرند و یکی از حضار به گریه میافتد. با ترک جلسه از سوی دو سخنران دیگر، خویی از حضار عذرخواهی میکند و به تکمیل بحث خود و پاسخ به پرسشهای حضار در جلسه میپردازد.