هشدار: این مطلب حاوی تصاویری است که ممکن است برای همه، بهخصوص کودکان و بیماران قلبی، مناسب نباشد.
تصاویری که میبینید، تنها بخش کوچکی از میراث ننگین «پل پوت» است. در دوره چهارساله حکومت این کمونیست نیروهای او، «خمرهای سرخ»، که به نوعی خود را مارکسیست – لنینیست میدانستند و طرفدار مائو بودند، حدود دو میلیون نفر از جمعیت هشت میلیونی کامبوج را به قتل رساندند. البته آمار دقیق کشتهشدهها هیچوقت مشخص نشد. هدف از این نسلکشی رسیدن به جامعه بیطبقه بود؛ امری غیرممکن.
به گزارش آثاروما، در زمان حکومت پل پوت، هرکس که به گونهای متفاوت با او و نیروهایش فکر میکرد، به قتل میرسید. خمرهای سرخ کامبوج هر مخالفی را میکشتند و در این امر بسیار افراطی عمل میکردند؛ بهطوری که حتی اگر کسی عینک میزد احتمالا کشته میشد؛ چرا که عینکزدن به نوعی نشانه روشنفکری غربی شناخته میشد.
جنایت به روایت مارک الیور
درباره حکومت پوت صحبتهای زیادی شده اما هیچکدام از این صحبتها تأثیرگذاری تصاویر به ثبت رسیده را ندارد. مارک الیور، عکاس ناشناختهای در آن زمان، در کامبوج حضور پیدا میکند تا با نگاه اکسپرسیونیسمی خود و با دوربینش صفحهای از تاریخ را ثبت کند. او کشتزارهای مرگ را ملاقات میکند؛ کشتزارهایی که پر شده بودند از گودالهایی که تشنه اجساد بودند.
عکاس از گودالها عکس گرفته بود و با ثبت کنتراست بالا بین سایه و نور به عمق سیاهی و درد اشاره کرده بود. سفیدی صورت جنازههای تازه میان استخوانهای قدیمی که با سایهها پوشیده شدهاند، چشم ما را جذب میکند. جنازههایی که به زودی به سرنوشت همان استخوانها دچار میشوند. حجم زیاد استخوانهای پوسیده در یکی از عکسها نمادی از تخت پادشاهی حکومت پوت است که عکاس به خوبی آنرا به تصویر کشیده و در قاب نور قرار داده است.
الیور کودکسربازی را به بهترین نحو ثبت کرده است. کودکانی که کلاه جنگی برای سر آنها بزرگ است. کودکانی که نمیدانند چطور اسلحه دست بگیرند. کودکانی که آموزش دیدهاند تا برای شکار خود انتظار بکشند. عکس کودکی که اسلحهای بزرگتر از خودش در دست دارد و با غرور به قربانی نگاه میکند و فکر میکند گویی به او برتری دارد. نمای نامحسوس پایین به بالای عکس، کودکسرباز را در جایگاه برتری از قربانی قرار داده است. پرسپکتیو عکس توجه ما را اول به قربانی جلب میکند و سپس وقتی چشم به دنبال بانی میگردد، در یکسوم قاب کودکسرباز را میبیند و قطعات پازل کنار هم چیده میشود.
خط نگاه کودک و افراد پشت سر او همه به نقطهای مشترک ختم میشود که آرمانگرایی کمونیستی را میتوان از آن برداشت کرد. نوعی آرمانگرایی توخالی که در تمام نظام های ایدئولوژیک یافت میشود؛ همان رویای ساخت بهشت روی زمین. بهشتی که در راه ساخت آن حمام خون راه میافتد و سپس این خونها با ایدئولوژی شسته میشود. با اینکه هیچوقت نمیتوان مشخص کرد که چقدر از گفتهها و شنیدهها درباره خمرهای سرخ با اغراق آمیخته شده، اما با دیدن تصاویر بهجامانده میتوان مطمئن شد که ظلمی رخ داده است؛ چرا که ممکن است فرم سوگیرانه باشد اما لحظه همیشه واقعی است. عکسها برگهایی از تاریخ هستند.