مهاجرت، واژهایست که شاید برای همهمان آشنا بهنظر بیاید اما تا زمانی که تجربهاش نکنیم هیچگاه ترسها، دلهرهها، غمها و البته شادیهایش را عمیقا درک نخواهیم کرد. از درون همین واژه، کلمهای دیگر بهنام «دایاسپورا» امکان زیستن مییابد. برای دایاسپورا نمیتوانیم معادل فارسی دقیقی پیدا کنیم، اما احتمالا بارها با دایاسپوراهایی با ملیتهای گوناگون مواجه شدهایم و تلاش کردهایم تا با آنها همذاتپنداری کنیم. حال برایمان سوال پیش میآید که دایاسپورا چیست؟ چه تفاوتی با واژه مهاجر دارد؟ و چطور میتوان گروهی از مهاجران را دایاسپورا دانست؟
به گزارش آثاروما، در نشست «دایاسپورا در سه پرده» که شهر کتاب مرکزی با همکاری انجمن دیاران به مناسبت 18 دسامبر، روز جهانی مهاجرت برگزار کرد، پیمان حقیقتطلب، مترجم کتاب «دایاسپورا، مقدمهای بسیار کوتاه»، روبرت صافاریان، نویسنده کتاب «ساکن دو فرهنگ» و پویا علاءالدینی، نویسنده کتاب «افغانستانیها در شهر تهران»، درمورد معنا، مفهوم و شرایط زندگی دایاسپورایی به گفتوگو پرداختند.
خالق جهان متاثر از مهاجرت
در آغاز، پیمان حقیقتطلب، نویسنده و مترجم، درمورد معنای لغوی دایاسپورا گفت: «در دانشگاههای ایران هنوز رشتهای تحت عنوان مطالعات مهاجرت وجود ندارد و در زبان فارسی متون پایهای که اصطلاحات و مفاهیم خاص مهاجرتی را توضیح دهد، اندک است؛ اما در سطح جهانی، یکی از مفاهیمی که بسیار مورد استناد قرار میگیرد، همین مفهوم دایاسپورا است. کوین کنی، نویسنده کتاب دایاسپورا، مقدمهای بسیار کوتاه، میگوید این واژه ریشهای یونانی بهنام «دایاسپور» دارد که بهمعنای متفرق کردن است.»
حقیقتطلب در ادامه به مفهوم این واژه اشاره کرد: «دایاسپورا از یک منظر کلی، به تمامی گروههای مهاجری که خارج از مرزهای کشور خودشان زندگی میکنند، اطلاق میشود؛ اما کوین کنی معتقد است که این تعریف بسیار عام است و با تعریف «مهاجر»، تفاوتی ندارد. دایاسپورا قرار است مفهومی باشد برای درک جهانی که تحت تاثیر مهاجرت در حال خلق شدن است.»
وی سپس ویژگیهای دایاسپوراها را طبق تعریف نویسنده کتاب، توضیح داد: «سه ویژگی مهم وجود دارد که شرط قرار دادن دستهای از مهاجران در گروه دایاسپورا است. اول اینکه مهاجرت باید غیراختیاری باشد. دوم، گروههای مهاجری که خارج از مرزهای سرزمین خودشان هستند، رویای بازگشت داشته باشند و سومین ویژگی، ایجاد شبکه ارتباطی میان آنها است.»
رویای بازگشت؛ رد پای بهجامانده

مترجم کتاب دایاسپورا، مفهوم ملیگرایی از راه دور را عنوان کرد و گفت: «ملیگرایی از راه دور، به این معنا است که گروههای مهاجر سعی میکنند از طریق کشور میزبان، به سبک و سیاقی که مطلوبشان است، بر روی سرزمین مبداشان تاثیر بگذارند. اینکه تلاش میکنند تا برای کشورشان موثر باشند، موجب هویتسازی برای خودشان در کشور میزبان میشود. هویت جدید ایجادشده، با هویتی که در سرزمین میزبان دارند ترکیب میشود. درواقع آنها سعی دارند یک هویت هیبریدی داشته باشند که متناسب با موقعیتهای مختلف، از فواید یکی از آنها استفاده کنند. آنها بازگشت ندارند، فقط رویای بازگشت را دارند.»
حقیقتطلب همچنین درمورد خیزشهای اقتصادی توضیح داد: «یکی از اثراتی که دایاسپوراها دارند، کمک به اقتصاد کشور مبدا است. برای مثال، چین 40 میلیون جمعیت خارج از کشور دارد که 75 درصد سرمایهگذاری خارجی مستقیم را، چینیهای خارج از چین انجام دادهاند.»
او با اشاره به تاثیر رویای بازگشت سیاهپوستهای آمریکایی بر غنای موسیقی آمریکا، گفت: «تولیدات فرهنگی دایاسپوراها، یکی از مفاهیمی است که کوین کنی به آن میپردازد. دایاسپوراها سعی میکنند از نظر سیاسی و اجتماعی اثرگذار باشند؛ حتی اگر زورشان هم نرسد، تولیدات فرهنگیشان قابل توجه خواهد بود.»
ما، یعنی وطن
روبرت صافاریان، نویسنده، مترجم و منتقد، درمورد دایاسپورا گفت: «دایاسپورا به زبان ساده یعنی زیستن در جایی و وطن خود را جایی دیگر دانستن. کتاب ساکن دو فرهنگ، درمورد زندگی کردن در شرایط دایاسپورایی است. من در شرایط دایاسپورایی زندگی کردم؛ شهروند ایران بودم اما در جامعه کوچکی زندگی کردم که وطن خودشان را ارمنستان میدانستند.»
وی ضمن بیان اینکه زندگی دایاسپورایی برای ایرانیان عجیب است، عنوان کرد: «دو ایرانی شهروند آمریکا، زمانی که میگویند تیم «ما»، منظورشان تیم ایران است. ما، یعنی ایران.»
بر فراز دیوار حائل میان دو فرهنگ
صافاریان افزود: «در شرایط دایاسپورایی زندگی کردن لزوما اتفاق بدی نیست. بستگی به خود شخص دارد که چگونه نگاه کند. شما میتوانید ساکن دو فرهنگ باشید؛ دو فرهنگی که به آنها تعلق دارید را عمیقا بشناسید و یا نگاهتان این باشد که من ارمنی هستم با فرهنگ ایرانی چه کار دارم؟ در این نوع برخورد، هر دو فرهنگ را از دست میدهید.»
او در مورد کتاب ساکن دو فرهنگ، گفت: «من سعی کردم در کتاب این مسئله را بیان کنم که ساکن دو فرهنگ بودن، اتفاق خوبی است. مانند این است که دیواری میان دو فرهنگ وجود دارد اما شما بالای این دیوار ایستادهاید؛ یعنی به هردو فرهنگ احاطه دارید.»
تضادهای فرهنگی؛ کفش و فرش
صافاریان درمورد تفاوتهای فرهنگی توضیح داد: «در کتاب مقالهای وجود دارد بهنام فرهنگ کفش و فرش. یکی از مشکلات ما از کودکی این بوده است که قبل از ورود به هرمحلی، باید کفشهایمان را درمیآوردیم. این مسئله به ما یادآوری میکرد که تو به این فرهنگ تعلق نداری و باید آن را بیاموزی.»
او در ادامه از مقالهای درمورد آندرانیک تیموریان صحبت کرد: «آندرانیک تیموریان در یکی از مراسمات تیم ملی از زیر قرآن رد میشود. یک ارمنی این کار را نمیکند. البته او ارمنی است و این کار را کرده است.»
وی بیان کرد که در کتاب ساکن دو فرهنگ تلاش کرده است بررسی کند، یک ارمنی که شهروند جامعهای دیگر، بهویژه یک جامعه دینی است، تا چه حد باید احساس حقیقی خود را نسبت به جامعه بزرگ بیان نکند.
ما همه مثل هم هستیم؟
صافاریان درمورد اینکه باید ارمنیها را اقلیت بدانیم یا نه، توضیح داد: «ارمنیها اقلیت هستند. اگر قرار باشد برای ارامنه مضاف بر حقوق عمومی جامعه، حقوقی قائل باشیم، باید آنها را اقلیت بدانیم؛ زیرا حقوق بر اقلیت وجود دارد. برخی میگویند ما همه مثل هم هستیم. من پاسخ میدهم ما همه شهروند ایران هستیم اما ایرانیها انواع و اقسامی دارند. دستهای از ایرانیها، ایرانی ارمنی یا ارمنی ایرانی هستند.»
وی با اشاره به مقالهای که تحت عنوان ارمنیها و افغانستانیها نوشته است، افزود: «درمورد اینکه ایرانی ارمنی درست است یا ارمنی ایرانی، بحث است. من در این مقاله این بحث را با مطرح کردن عنوان ایرانی-ارمنی یا ارمنی-ایرانی، برطرف کردم.»
گفتمانهای سیاسی؛ تصمیم گیرندگان نهایی
در ادامه، پویا علاءالدینی، نویسنده و معلم دانشگاه، با بیان اینکه اغلب آمارهای مهاجرتی که گاهی از آنها تحت عنوان «بحران» یاد میشود، به گفتمانهای سیاسی مرتبط هستند، گفت: «برخی از دایاسپوراها این سیاست را داشتند که با فرهنگ و زبان کشور میزبان ادغام شوند. در بحث ادغام شدن نیز برخی از کشورهای میزبان این موضوع را پذیرفتند که دایاسپوراها فرهنگ خود را حفظ کنند اما برخی دیگر مانند آمریکا، سختتر این مسئله را میپذیرند.»
علاءالدینی درمورد افغانستانیهای مهاجر گفت: «اینکه افغانستانیها خودشان را دایاسپورا بدانند یا نه و اینکه بهراحتی با فرهنگ کشور میزبان ادغام شوند یا خیر، بستگی به سیاستها در سطح ملی و شهری دارد. دولت ایران رویکرد دوگانهای دارد؛ اول اینکه از طریق مهاجران افغانستانی میتواند در افغانستان نفوذ داشته باشد و دومی تقاضا برای نیروی کار است که مهمترین عامل مهاجرت بهشمار میرود.»
نویسنده کتاب افغانستانیها در شهر تهران در پایان بیان کرد: «جامعه گذشته، جامعهای بود که اجازه میداد فرهنگها باهم اختلاط کنند و درنهایت یک ایرانی با یک ارمنی یا یک آشوری ازدواج کند. اما جامعه امروز این مسئله را نمیپذیرد و اغلب جداییگزینی اتفاق میافتد.»
در انتها صافاریان بیان کرد اینکه جامعه ارامنه ایران یا جامعه افغانستانی ایران را جمعیتی درنظر بگیریم که همهشان مثل هم هستند، تفکری غیرانسانی است. همچنین او معتقد است که اقلیت بودن یعنی «قرار گرفتن در موضع تدافعی»؛ زیرا آنها همیشه میخواهند تصویری مثبت از خودشان ارائه دهند تا پذیرفته شوند.