زمزمهای جمعی که تبدیل به غرش شد و پاسخی سرکشانه به قوانین سفت و سخت نقاشی آکادمیک پاریس بود. نقاشان بوم نقاشی را محل رقص رنگ و نور کردند. آنها جرات تفسیر جهان از دیدگاه خود را داشتند و سهپایههایشان را به هوای آزاد بردند. امپرسیونیسم، بیش از یک جنبش هنری بود. این مکتب اعلامیه استقلال و شروع گفتوگویی تازه بین هنرمند و مخاطب را آغاز کرد.
زمینه پاگیری امپرسیونیسم
امپرسیونیسم پاسخی به تغییرات سریع محیط شهری و شرایط اجتماعی اواخر قرن 18 بود. این جنبش در پاریس ظهور کرد؛ جایی که هنرمندان به دنبال تسخیر دنیای مدرن اطراف خود بودند. آنها علیه قوانین سختگیرانه و موضوعات ایدهآل هنر کلاسیک شورش کردند؛ میخواستند دنیایی خلق کنند که منعکسکننده دنیای معاصر آنها باشد. هنرمندان با هدف به تصویرکشیدن جهان، همانطور که آن را تجربه کردند، با تمرکز بر اینکه چگونه نور میتواند یک لحظه در زمان را تعریف کند، مدرنیته را پذیرفتند. بازسازی عظیم پاریس هم صحنههای جدید از زندگی مدرن را به امپرسیونیستها ارائه کرد.
امپرسیونیسم چه ویژگیهایی دارد؟
در این سبک ضربههای قلمو قابل مشاهده و اغلب نازک و کوچک است. سوژههایی که انتخاب میشود، در فضای باز قرار دارد و معمولی است؛ درواقع امپرسیونیستها بهجای صحنههای تاریخی یا اسطورهها، زندگی روزمره را نقاشی میکنند. از بارزترین ویژگیهای این سبک، بهتصویر کشیدن نور گذرا در کیفیتهای متفاوت است. حرکت هم یک عنصر حیاتی است که به درک احساس گذرا بودن صحنه کمک میکند. زاویههای غیرمعمول چیزی است که خودانگیختگی و بیواسطه بودن این سبک را نشان میدهد. این ویژگیها در کنار هم، امپرسیونیسمی را شکل دادهاند که به دنبال ثبت لحظات فانی زندگی و تاکید بر تجربه حسی بهجای جزئیات ظریف است.
نمایشگاه جنجالی هنرمندان آزاد
150 سال پیش، نمایشگاهی در پاریس برگزار شد که اتفاقی مهم در تاریخ هنر بود. گروهی از هنرمندان تشنه رهایی همچون کلود مونه، ادگار دگا و پیر آگوست رنوار رویدادی برگزار کردند؛ چالشی مستقیم با استانداردهای محافظهکارانه سالن رسمی پاریس که نمایشگاه هنری غالب آن زمان بود. نمایشگاه مستقل مونه و همکارانش، بستری برای هنرمندان فراهم کرد تا هیئت داوران سالن پاریس را دور بزنند و آثارشان را بهطور مستقیم در معرض دید عموم قرار دهند. نقاشیها موضوعات مختلفی مثل مناظر شهری و زندگی مدرن را به نمایش میگذاشت که بر برداشت هنرمندان از یک لحظه، بهویژه جلوههای نور، تاکید میکرد. یکی از نمادیترین آثار این نمایشگاه، نقاشی Impression, Sunrise (امپرسیون، طلوع خورشید) از کلود مونه بود. نمایشگاه موفقیت مالی فوری نداشت اما پافشاری هنرمندان گام مهمی در دموکراتیککردن هنر بود و درنهایت به شناخت و پذیرش امپرسیونیسم به عنوان جنبش هنری مهمی منجر شد. این نمایشگاه، هنر سنتی پاریس را به چالش کشید و عموم و مجموعهداران را با هنری آوانگارد مواجه کرد.
امپرسیونیسم فرزند کیست؟
کلود مونه شخصیتی محوری در جنبش امپرسیونیسم بود. اوژن بودن، او را با نقاشی در فضای باز آشنا کرد که بعدها نشانه این سبک شد. همچنین، نقاشیهای سریالی مونه مثل «انبار کاه» و «کلیسا جامع روئن» نشاندهنده مطالعات او درمورد نور و تاثیراتش در زمانهای مختلف روز و همینطور شرایط آبوهوایی متفاوت است. این موضوع هم از ویژگیهای امپرسیونیسم به شمار میرود. نقاشی «امپرسیون، طلوع خورشید» از مونه بود که این نام را به این جنبش داد. منتقدان در ابتدا از این اصطلاح به صورت تحقیرآمیز استفاده کردند؛ انگار که این آثار نه نقاشی کامل بلکه طرحی اولیه است. بههرحال، مونه و دوستانش از آن استقبال کردند.
نقاشی «امپرسیون، طلوع خورشید» بندر لو هاور، زادگاه مونه را به تصویر میکشد. رویکرد نوآورانه مونه در ثبت لحظات گذرا نور و رنگ در این اثر، قابل توجه است. این تابلو نشاندهنده انحراف از تکنیکها و موضوعات سنتی برای پذیرش تجربه حسی فوریتر از منظره است.
بااینحال، جنبش امپرسیونیسم، مخلوق یک فرد نبود، بلکه از دل همکاری مجموعهای از هنرمندان پدید آمد. کلود مونه، پیر آگوست رنوار، کامیل پیسارو و ادگار دگا، از برجستهترین نقاشهای امپرسیونیسم هستند.
چه بر سر امپرسیونیسم آمد؟
امپرسیونیسم یادآوری کرد که هنر صرفا شبیه واقعیت نیست. گواهی بر قدرت نوآوری و سرپیچی از قراردادهای معمول اجتماعی شد. این سبک، با گذر زمان تبدیل به پستامپرسیونیسم و منجر به جنبشهای هنری دیگر مثل کوبیسم شد. این رویکردها به دنبال برانگیختن احساسات از طریق رنگ و خط و دورشدن از رویکرد طبیعتگرایانه بودند.