«من اینجا ریشه در خاکم، من اینجا عاشق این خاک، اگر آلوده یا پاکم»؛ قسمتی از یکی شعرهای فریدون مشیری است که خمیرمایه نمایشگاه نقاشی و قالی آلاله امینی را تشکیل میدهد. ریشه در خاک، نمایشگاه نقاشی و قالی دستباف آلاله امینی است که وطن جانمایه تقریبا همه آثار این نمایشگاه است.
از سی و سه پل بااصالت اما محصور در رنگهای سیاه و آتش کشیده شده تا بادگیرهای قجری و لالههایی که تنها یک شعر را را یکصدا میخوانند: از خون جوانان وطن لاله دمیده. او در رابطه با این نمایشگاه میگوید: وطن مادر ماست و کدام فرزندی مادرش را دوست ندارد؟
نمایشگاه ریشه در خاک بوی مهاجرت، خانه قدیمی مادربزرگ و خاطرات کودکی، بوی صحرا و خاک میداد. نمای هفتم آثاروما به بهانه جدیدترین نمایشگاه آثار انتزاعی آلاله امینی که بیانگر احساسات او در دو قالب نقاشی و فرش دستباف که ریشه در خاک و فرهنگ ایران دارد، اختصاص داده شده است.
رنگها؛ یادگاری از هیجانات کودکی در محیطی خاکستری
آلاله امینی در توضیح استفادهش از رنگهای غلیظ و درخشان گفت: «تمام شارپبودن و آزادبودن رنگهای من ریشه در کودکی من دارد». سالهای کودکی آمیخته با دوران جنگ بود. بزرگشدن کودکی که باید هیجان داشته و کودکیاش را بکند در محیطی خاکستری و با صدای توپ و تانک، او در این باره گفت: «تمام هیجانات در محیطی خاکستری پیاده میشد. تنها کاری که پدر و مادرم برای ما انجام میدادند، این آزادبودن در رنگ بود. یعنی تمام دیوارهای خانه رنگی بود. پارچههایی که مادر من با آن کار میکرد. چون ایشون کلاژ پارچه میکرد و من برمیداشتم و میچسبوندم به در و دیوار و یا با مداد رنگی همینطور آزاد».
امینی در پاسخ به غالببودن سه رنگ سبز، سفید و سرخ رنگ پرچم ایران است، گفت: «شاید خیلی اتفاقی بوده و باز هم تاثیر همان به دنیا آمدن در موقعیت جغرافیایی است. از بچگی پرچم ما بوده و اولین و آخرین پرچمی است که شاید با آن به دنیا بیایم و از دنیا بریم. شاید این تاثیر خیلی ناخودآگاه بوده است».
عناصری سرشار از احساسات ناسیونالیستی
آلاله امینی پررنگ بودن «گل لاله» درنقاشیهایش را به نامش که در شناسنامه «لاله» ثبت شده است ربط داد.
او از تجربه شخصی هر هنرمند و کنکاش او برای هنر گفت: « این کنکاش ناخودآگاه هر کسی خود را اول از همه میکشد، درون خود را میکشد و محیط اطراف خیلی موثر استم».
امینی به سوال مهم «دغدغهاش چیست؟» که برای هر هنرمندی متفاوت است اشاره کرد و گفت: «ایران مادر ماست، مادر همهی ما. هر مادری حتی اگر مریض باشد شما آن را دور نمیاندازید. شما سعی میکنید که به او کمک کنید و خود را قربانی مادرتان کنید. کدام فرزندی است که مادرش را دوست نداشته باشد؟ ».
امینی از دغدغه خود که «معماری ایران» است سخن گفت؛ معماری که طی سالیان سال دستخوش بلایای طبیعی، تغییرات اقلیمی و تخریب به دست بشر شده است و مثالی در این باره از ساختن مترو زیر سیوسه پل که منجر به تخریب این مکان شده است، زد.
او از عنصر دیگری که نقش مهمی در نقاشیهایش دارد، گفت: «اسم ایران با فرش گره خورده است. با پسته، زعفرون و نفت. در هنر، من نمیتوانستم پسته، زعفران یا نفت- که ما همه بچهها و کودکان نفت هستیم- را کاری بکنم ولی دیدم که فرش تاریخ مصور ایران است…من رفتم سراغ فرش به این دلیل که اگر نسل ها بیایند و بروند و هر اتفاقی بیافتد، فرش میماند و این تاریخ حفظ خواهد شد».
فرش و نقاشی؛ هر یک مکمل دیگری
آلاله امینی به این نکته اشاره کرد که ایرانی همیشه از فرش به عنوان هنری کاربردی استفاده کرده است؛ کف پوش یا امری تزئینی. او در ادامه گفت: «این هنر کاربردی میتواند دو منظور داشته باشد؛ تابلویی که به دیوار زده شده و انعکاسش روی زمین دیده میشود و شما میتوانید روی آن راه بروید».
امینی نقاشی و فرش را مثل آینه و شمعدان مکمل یکدیگر دانست و در ادامه گفت: «چرا باید حتما فرش به دیوار بخورد؟ فرش مال زمین است ولی چرا ما باید حتما یه سری نقوش سنتی را تکرار کنیم؟ باید عبور کرد. زندگی، زندگی مدرن است. جهان، جهان مدرن است…فرش مال زمین است و باید روی زمین باشد و نقاشی مال دیوار. شما میتوانید نقاشی را روی زمین بیاندازید و روی آن راه برید؟خیلی کم پیش میآید که شما یک نقاشی را انتخاب کنید».
امینی دلیل تفاوت رنگهای تابلو نقشی و فرش تفاوت در جنس رنگهای شیمیایی به کار برده شده در تابلو و پروسه و رنگهای طبیعی در فرش دانست و گفت: « تمام پروسه بافت فرش رو ما به صورت کاملا سنتی و هیچ گونه دخل و تصرفی سعی کردم اصلا به صورت مدرن اجرا نشود. همه چیز کاملا سنتی است مخصوصا رنگرزی گیاهی که برای همه ما نوستالژی است».
خانه پدری
آلاله امینی به این نکته اشاره کرد که در نقاشیها مشخصا به سراغ معماری رفته است و در دو اثر از که مربوط به معماری قاجار است و از مشخصههای این معماری تقارن است، قابل مشاهده است.
تابلوی «خانه پدری» و عنصر خاک در آن، که مربوط به یکی از همان بناهای قاجاری است، متعلق به پدربزرگ این هنرمند، واقع در اراک است.
این خانه هنوز وجود دارد اما میراث فرهنگی اقدامی در جهت مرمت این آثار انجام نمیدهد، امنی در این باره گفت: «یکی از آرزوهای بزرگ ما این است که قدری میراث فرهنگی لطف داشته باشد به این شهر که البته نیازی به مرمت نداره ولی این هزینه را پرداخت کند و برای مردم شهر کاری انجام دهد تا مردم بتوانند از آن باغ لذت ببرند و بافت معماری که از بین نرود که متاسفانه روز به روز کمرنگتر میشود».
مرثیهای برای آب
آلاله امینی در رابطه با انعکاس در تابلوهای دیگر و به خصوص «مرثیهای برای آب» که مربوط به سیوسه پل و اعتراض و آتش روشن کردن کشاورزان در 5 آذر 1396 نسبت به بیآبی و بستن زاینده رود است، گفت: «سعی میکنم احساسم از عکس عبور کند…دوره رئال گذشته است؛ اینکه عین هر چیزی را که میبینید تصویرش کنید. احساس شما باید عبور از آن عکس یا از تصویر عبور کند و بعد برسیم به نتیجه اثر».
او از حس و حال خود در کشیدن این اثر گفت: « غمانگیز بود، به این دلیل که با برخورد فیزیکی آن اتفاق ناخوشایند افتاد و من سیاه میدیدم، نمیخواستم کاملا سیاه باشد ولی من اصفهان و زاینده رود را آن روز شاد ندیدم و چند لکه خون و روی زمین دیدم که به جای جاری شدن آب، آن لحظه خون جاری شد».
ابهام در نقوش، ناخودآگاه یا از قصد؟
امینی با اشاره به این نکته که از چیزهایی که این سالها استفاده کرده است به صورت ناخودآگاه استفاده میکند، مثل استفاده شاعر از کلمات گفت: «عناصر بصری برای من خیلی اهمیت دارد، یعنی برای همه ما اهمیت دارد. شما میتوانید اگر رنگ جایی کمتر گویاست با فرم بیشتر بیان کنید، اگر فرم کمتر گویاست با کمپوزیسیون و ترکیب بندی یا با ریتم این حرکت را در اثر به بیننده نزدیک کنید. ولی در نهایت انسجام خیلی مهم است…همه چیز در کنار هم میشه هارمونی و یک انسجام درست. «آینهای در برابر آیینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم».
مرداب
«مرداب» تنها فرشی است که از آن دو نسخه در سایزهای سه و شش متری بافته شده است و بقیه نسخهها تکبافت هستند. امینی درباره این اثر گفت: «مرداب اشارهای از مهاجرت و کندن است که این اتفاقات از سبز و بنفش شروع شد».
او درباره نحوه چیدمان متفاوت آثار هم سخن گفت و به این نکته اشاره کرد که کسی که چیدمان اینجا را بر عهده داشته، هرکدام از آثار را به گونهای متفاوت چیده است؛ یکی آویزان کنار پشت بام، یکی به دیوار، یکی روی زمین جلوی تابلو و دیگر زیر تابلو و پوشانده است، تا به قول خود هنرمند؛ بیننده از لحاظ بصری همه چیز را یکجور نبیند.
احساساتی که منبع خلق اثر هستنند
آلاله امینی دلیل زنده بودن کارهایش و غلیظبودن رنگها در آثارش را «احساسات» میداند و خالق فقط خداوند است که ما ب انعکاس او و نورش در درونمان بازی میکنیم گفت: «از کودکی و شاید به این دلیل که خواهر و برادری نداشتم، خانواده سعی کردند که شخصیتی مستقل به من بدهند و به احساسم خیلی بهش توجه کردند. من را گاهی اوقات به سمت حیوانات، نقاشی و غیره میبردند. ولی هیچوقت احساسم سرکوب نشده است. و الان هم در مورد نقاشیهایم اولین چیز احساس است. حتی در مورد اصفهان و اثر «مرثیه ای برای آب» که مربوط به یک روز خاص در یک تاریخ خاص در ایران است، اتفاقی افتاد که من سعی کردم به جای اینکه بنشینم و برای کشاورزهایمان گریه کنم، آن را نقاشی کنم».
ارگ طلایی
تابلویی که مربوط به ارگ بم است، به نام «ارگ طلایی» از روی عکس نقاشی شده است که خود هنرمند آن را نگرفته است.او در این باره گفت: «متاسفانه این تنها معماری در این نمایشگاه است که من خود آن را از نزدیک ندیدم. از دوستم که عکس را گرفته بود خواهش کردم که آن را به من بدهد و من با احساس خود آن را نقاشی کنم».
محوبودن در این اثر هم خود را نشان میدهد که امینی گفت؛ که به خاطرات او برمیگردد و نداشتن تصویری واضح از خاطراتمان.
پروسه نقاشی
آلاله امینی درباره پروسه نقاشیکشیدن و خلق آثارش گفت: «اول از سوژهای که قرار است بر روی آن تمرکز کنم عکاسی میکنم و بعد آن را به نقشه فرش تبدیل کرده و سعی میشود که بافت فرش از محتوای نقاشی، سایهروشنها و کمپوزیسیون دور نشود».
او در ادامه تأکید کرد که فرشها را خود نمیبافد و آن را به زنان نقشهکش ایرانی در زمینه فرش واگذار میکند.
اگر زنان قالبیاف نبودند، قالی هم نبود
تنها فیگوری که در نمایشگاه به چشم میخورد، فیگور یک زن و متعلق به تابلوی «گرههای رنگین» است؛ فیگوری به عنوان ادای دین به زنان قالیباف. امینی در این باره گفت: «ما هیچ وقت به زنان قالیباف ایرانی آنقدری اهمیت ندادیم که به خود فرش اهمیت دادیم. در صورتی که اگر زن قالیباف نبود، قالی هم نبود. تمام هنر ایران و هنر فرش ایران، هنری زنانه است. ما لطافت زنانه را در فرش ایرانی میبینیم؛ احساسات، غمها و شادیشان که در تار و پود فرش تخلیه میکنند».
تابلوی «گرههای رنگین» رقصی را تداعی میکند، امینی به این نکته اشاره کرد و در ادامه گفت: «برای کشیدن نخها و خامههایی که از دار آویزان است، این زنها دستهایشان را بالا میبرند و پایین میکشند که اینگونه به خداوند و بالا وصل میشوند و چه رقصی در دستها زیباتر از این رقص آسمانی که از بالا کشیده میشود و تا پایین میآید».
تبدیل پروسه بافت فرش، به فرش
لاله امینی دو تابلوی نقاشی «رنگهای آویخته» و «گرههای رنگین» را به این دلیل به فرش تبدیل کرد، زیرا میخواست که خود پروسه قالیبافی، که کار بسیار سخت و حاصل تلاشهای بسیار است را نشان دهد. او دیوار کارگاههای رنگرزی بعد از اینکه از حوضچه رنگ در آمده و روی دیوار آویخته میشود را سوژه قرار داد و در این باره گفت: «به لحاظ بصری اتفاقات زیبایی روی آن دیوار میافتد، چون شرشر خود رنگ روی آن دیوار خود بینظیر است و شما نمیبینید کسی واقعا برود در کارگاه رنگرزی و دیوارهای رنگرزخانه را نگاه کند تا ببیند که فرش چگونه بافته شده است…همه فقط نتیجه را میبینند و چرا نباید بخشی از پروسه بافت فرش خود فرش یا نقاشی نشود؟»
در قسمتی از نمایشگاه این پرسه بافت فرش به صورت فیلم پخش میشود که تنها مرحلهای که از آن فیلمی نیست پشمچینی گوسفندان است. ار مرحله رنگرزی، قالیشویی، تیغزدن و غیره فیلم تهیه شده است. او در این باره ادامه داد : «مخاطب فقط نتیجش را نمیبیند و زحمت آن هم بیشتر بر دوش بانوان است؛ به همین دلیل عرض کردم که تنها فیگور در این نمایشگاه یک زن قالیباف است که این فقط یک قدردانی از زنان قالیباف بود که دیده شوند».
رو به آسمان
بادگیرهای لافت، واقع در قشم و جذابیتهای بصری آن که هیچکدامشان تکراری نیستند و هر کدام فرم مخصوص خودشان را دارند الهامبخش خلق تابلویی به نام «رو به آسمان» شد. امینی درباره دلیل انتخاب یک بادگیر به عنوان سوژه از بین بقیه بادگیرها گفت: «دلیلی که من بین تمام فرمهای بادگیر، این یکی را انتخاب کردم، این بود که عاشقانه و رو به آسمان، خدا را ستایش میکند و من فقط حس فرمی از رو به آسمانبودن در آوردم».
در واقع، در این تابلو این بنا است که ما را به آسمان متصل میسازد، او در این باره گفت: «اتفاقا یکی از خصوصیات گنبد آسمانی مساجد در معماری اسلامی این است که گنبد رنگی دارد که ما را از خاک به آسمان وصل میکند». زیرا پایین گنبد رنگ سبز و بالای آن در همه مساجد، به جز مسجد شیخ فضلالله، آبی است؛ سبز متعلق به زمین و آبی متعلق به آسمان. فرش این نقاشی به دست عشایر فارس بافته شده است.
فرشهایی که با روح سوژه نقاشی ساخته میشوند
در قسمتی از نمایشگاه، فیلمهایی پخش میشود که حاکی از پروسه خلق فرش است. قالیبافها از همان مناطقی که سوژههای نقاشی بودهاند انتخاب شدهاند. امینی در ین باره گفت: «حس گرمای تموز و جنوب ایران را فقط یک جنوبی میتواند داشته باشد، اصفهان از اصفهان، اراک از اراک و جنوب از جنوب». در این فرشها سعی شده که حس منتقل شود و برای این کار حتی انتخاب پشم گوسفندها و نخ کار هم از همان منطقه باشد.
سرخی از ابیانه و فرم از کاشان
تابلوی «خاک سرخ» اثری محو و دارای سمبلهای معماری از بادگیرهای کاشان است که سرخی خاک خود را از ابیانه و فرم خود را از کاشان وام گرفته است. امینی در این باره گفت: « وقتی که از کاشان به سمت ابیانه رفتم و موقعی که داشتم کار میکردم، هم تاثیر رنگ خاک ابیانه و هم فرم کاشان را داشتم و این اثر تلفیقی از خود کاشان و ابیانه با یکدیگر است».
نوری پس از تاریکی
آخرین نقاشی که با آلاله امینی درباره آن به گفتوگو پرداخته شد، اثری بود به نام «پس از تاریکی». اثری که از روی مسجد امام ،که با نوع کاشیکاری و لعابکشی به دوران صفویه (شاه عباس اول) برمیگردد، کشیده شده است. تأکید بر کاشیکاری نه با استفاده از فرم، بلکه با استفاده از رنگ آبی آن انجام شده و به جای فرم کاشی فرم مسجد آورده شده است، او در این باره گفت: «خطوط هندسی فرم که همیشه برای ما آرامشبخش است؛ فرم گنبد که همان دایره است برای ما آرامش دارد. بخشی هم از مثلث در کار است به این دلیل که نقطه مرکزی بالای مثلث که رو به آسمان است، زمین و گلدسته را به آسمان متصل کند. این هنرمند در آخر به بعد معنوی کار و وجود پسزمینهای روشن اشاره کرد و گفت: «در تمام ناامیدیهایمان نوری وجود دارد که تمام سختیهای آن تاریکی و لحظههای تلخ را فقط به امیدی میگذرانیم که روشنی صبح سپید سر برسد».
ویدیو کامل این نما را در صفحه یوتیوب پانوراما ببینید.