روزنامهنگاری انتقادی چیست؟ نقد و روزنامهنگاری چه نسبتی با هم دارند؟ از روزنامهنگاری چه میماند اگر انتقادی نباشد؟ و اساسا روزنامهنگاری انتقادی مطلوب هم که باشد، در کشور ما امکانپذیر است؟ اینها پرسشهاییست که اکنون، در هنگامهای که روزنامهنگارانی چون نیلوفر حامدی و الهه محمدی به واسطه فعالیت حرفهایشان در زندان به سر میبرند، بیش از پیش در ذهن پررنگ میشوند. موسسه فرهنگی، رسانهای پانوراما برای پاسخ به این پرسشها نشست «امکان و امتناع روزنامهنگاری انتقادی در ایران» را ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ با حضور هادی خانیکی، محمد بلوری، بدرالسادات مفیدی و سبحان یحیائی برگزار کرد. آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی از این نشست است.
به گزارش آثاروما، در ابتدای این نشست، سبحان یحیائی، عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی، روزنامهنگارانی که بر اثر سانحه تصادف در حین مأموریت روزنامهنگاری کشته شدند، افزود: «نیلوفر حامدی و الهه محمدی همچنان مدتهاست که با یک علامت سوال بزرگ در بندند و از جانب حاکمیت پاسخی به این سوال داده نشده است. امیدواریم زمانی برسد که این نگرانیها مرتفع شود و این آرمانخواهی امکانی جدیتر برای ظهور و بروز پیدا کند.»
در افشای قتلهای زنجیرهای جامعه روزنامهنگاری چند سال سکوت کرد
محمد بلوری، روزنامهنگار پیشکسوت نیز با تأکید بر اهمیت توجه به نیازهای مردم در کار روزنامهنگاری، گفت: «بعد از افت مطبوعات به خاطر مسائل سیاسی، مردم دنبال چیزی در روزنامه میگشتند که جایش خالی بود و آن را پیدا کردند. آنچیز حادثه بود. این اخبار باعث شد تیراژ روزنامه بالا برود. اولینبار در مطبوعات ایران صفحه حوادث در روزنامه کیهان متولد شد و بعد هم روزنامه اطلاعات این کار را کرد.» بلوری معتقد است هر روزنامهنگاری باید کار خود را در سرویسهای اجتماعی و حوادث آغاز کند.
او با یادآوری ماجرای افشای قتلهای زنجیرهای، افزود: «افشای قتلهای زنجیرهای چهار، پنج سال طول کشید و در این مدت جامعه روزنامهنگاری سکوت کرد؛ در حالی که میتوانست حرف بزند. چطور شد که ما هیچچیزی نگفتیم؟ هی دیدیم یکییکی به قربانگاه میبرند و میکشند ولی چیزی نگفتیم.»
نیلوفر حامدی و الهه محمدی بخشی از تشخص و هویت روزنامهنگاران این دوران شدند
هادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبائی نیز سخنان خود را با یادی از روزنامهنگاران زندانی آغاز کرد و گفت: «باید از محمود صارمیِ شهید یادی بکنم که در چنین روزی به دست طالبان به شهادت رسید و نمادی از این شد که جهل و ستم در برابر روزنامهنگار و روزنامهنگاری چه میتواند بکند. همینطور باید یادی کنم از روزنامهنگارانی که با همه سختیها در به تصویر درآوردن واقعیتها شجاعانه و با شرافت اقدام کردند؛ به خصوص از خانمها نیلوفر حامدی و الهه محمدی که در حقیقت بخشی از تشخص و هویت روزنامهنگاران این دوران شدند. برای آنها آرزوی آزادی هرچه زودتر و بازگشت به حرفهشان را دارم.»
خانیکی منظومه روزنامهنگاری را گستردهتر از روزنامهنگاران میداند و بر این باور است که کسانی که کار خبرنگاری را تسهیل میکنند، حتی اگر از درون حاکمیت باشند، در این منظومه میگنجند. «باید یادی هم بکنم از مرحوم احمد بورقانی که درون دولت توانست روزنامهنگاری را معماری کند.»
وی در توضیح قرار دادن این بازیگران عرصه روزنامهنگاری در کنار هم، اشاره کرد: «این مجموعه را برای این در کنار هم آوردم که بگویم جهان روزنامهنگاری، اضلاع مختلفی دارد. یک ضلعش در زندان است و یک ضلعش حتی میتواند در قدرت باشد.»
نقد ضرورت شکلگیری گفتوگو است
وی درباره چیستی مفهوم روزنامهنگاری انتقادی، تشریح کرد: «نقد ضرورت شکلگیری فرآیند گفتوگو است؛ یعنی شکلگیری گفتوگو بدون نقد ممکن نیست. گفتوگو به تعبیر هابرماسی دو وجه دارد: یکی وجه تفاهمی و دیگری، وجه استراتژیک. وجه استراتژیک بر اساس منفعتی شکل میگیرد و وجه تفاهمی بر اساس فهم و بازیگری مشترک شکل میگیرد.»
خانیکی افزود: «آنچه امروز در جامعه ما رخ داده، این است که متأسفانه نقد در چشمانداز روشنفکری در ایرانِ حداقل بعد از انقلاب، از آن مفهوم تفاهمی خود دور شده است. نقد وجه قدسی و مطلقاندیشانه به خود گرفته و از سنخ عمل استراتژیک شده است. هدف نقدها، حتی در فضای دانشگاهی و روشنفکرانه و رسانهای هم بیشتر از میدان به در کردن رقیب است نه به زبان آوردن رقیب و کنش مشترک.»
نقد کثرتگرا پایه روزنامهنگاری انتقادی است
او درباره مختصات نقدی که باید پایه روزنامهنگاری انتقادی باشد، گفت: «نقد کثرتگرا که میتواند پایه روزنامهنگاری انتقادی باشد، رسالت خود را به بازیگری دعوتکردن رقیب یا دیگری میداند و بازیگری را به جای نفی یا رد قرار میدهد. نخبهگرا نیست و چون همهچیز را متکثر میداند، هم از نظر زبانی و هم از نظر شیوه برخورد سعی میکند بخشهای دیگر جامعه را به کار بگیرد. روزنامهنگاری انتقادی بر نقدی استوار است که بتواند جهان مشترک را شکل دهد.»
خانیکی تصریح کرد: «البته شکلدادن جهان مشترک به معنای در یک جهان زندگیکردن نیست. روزنامهنگاری انتقادی چیدمانی از دنیای واقع ارائه میدهد که در عین در نظر گرفتن تفاوتها و رعایت فاصلهها، ما را به هم نزدیک میکند. آرنت میگوید توتالیتاریسم یا اقتدارگرایی است که از جهان مشترک میترسد؛ بر سر هر موضوعی که باشد نه فقط بر سر موضوع سیاسی. اگر ما حتی به این نتیجه برسیم که اعتیاد یا بیآبی مسئلهای مهم در جامعه ماست، در یک دیدگاه اقتدارگرا یک خطر است.»
وی نقدِ خود را مقدمه نقد دیگری دانست و گفت: «روزنامهنگاری انتقادی نهتنها با اندیشیدن و خوداندیشی رابطه مستقیمی دارد بلکه پیش از آنکه با دیگری گفتوگو را آغاز کند، گفتوگو با خود را آغاز میکند؛ یعنی در واقع به نقد خود میپردازد و امکان این را فراهم میکند که در فرآیند گفتوگو خودش هم نقد بشود.»
علاوه بر حکومت، مردم هم باید روزنامهنگاری انتقادی را بپذیرند
بدرالسادات مفیدی، روزنامهنگار باسابقه و پیشکوت سیاسی، در این نشست خواستار آزادی هرچه زودتر الهه محمدی، نیلوفر حامدی و دیگر روزنامهنگاران زندانی شد.
مفیدی درباره دستهبندیهای مختلف روزنامهنگاری گفت: «من در مقابل روزنامهنگاری انتقادی، روزنامهنگاری تهاجمی و تخریبی را تعریف میکنم که خود در مقابل روزنامهنگاری حمایتی و روزنامهنگاری هوادارانه قرار میگیرد. من روزنامهنگاری هوادارانه را نوعی از روزنامهنگاری میدانم که روزنامهنگار بیشتر در محافلی کار میکند که کنشگری سیاسی انجام میدهند. یا روزنامهنگاری حمایتی را روزنامهنگاریای میدانم که در رابطه با قدرت تعریف میشود؛ یعنی روزنامهنگارانی که هرچند شاید خودشان در قدرت نباشند ولی نقش واسطی هستند که به قدرت خدمات میدهند.»
وی معتقد است: «روزنامهنگاری انتقادی رابطه مستقیمی از یک سو با حاکمیت و از یک سو با مطالبه عمومی دارد. در اینجا باید ببینیم ظرفیت حاکمیت چقدر است. روزنامهنگاری انتقادی زمانی رخ میدهد که ظرفیت و بستر آن در دل حاکمیت وجود داشته باشد. از آن طرف هم مطالبه عمومی نقشی بسیار اساسی دارد؛ یعنی مردم این تمایل را داشته باشند که از شما این نقد را دریافت کنند و از آن استقبال کنند و گاهی اوقات فقط در حد خواننده یا شنونده نباشند؛ بلکه کنشگری کنند.»
مفیدی با طرح این پرسش که «در محیطی مثل ایران ما چقدر میتوانیم روزنامهنگار انتقادی باشیم؟»، خود پاسخ داد: «من بر اساس تجربه زیسته خودم میگویم که طی این سالها مرزی برای روزنامهنگاری وجود داشته است. هرگاه ما کمی خواستهایم از این خطوط قرمز عبور کنیم، ظرفیت حاکمیت نتوانسته آن را بپذیرد. حتی گاهی اوقات در طرف مقابل، مردم هم این ظرفیت را ندارند.»
رونق مطبوعات زمانی اتفاق افتاده که اقتدارگرایی دولت در حداقل بوده است
در ادامه، سبحان یحیائی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی، با اشاره به جزئیاتی که میشل فوکو در کتاب «بررسی پرونده یک قتل» از یک پرونده فجیع قتل در سال ۱۸۳۵ این پرسش را به میان کشید که «امروز بعد از ۲۰۰ سال، اگر چنین قتلی اتفاق بیفتد ما میتوانیم در کشور خودمان گزارشی با این جزئیات داشته باشیم؟»
وی درباره وقوع تحولات اجتماعی در دورههای رونق مطبوعات، گفت: «ما در آن دورههایی از تاریخ ایران که مطبوعات پررونق داشتهایم، همیشه بعدش تحولات اجتماعی جدیای را تجربه کردهایم. این رونق مطبوعات هم زمانی اتفاق افتاده که اقتدارگرایی دولت در حداقل خود بوده است. آنجا که گزارشگری واقعیت توانسته اتفاق بیفتد، حرکتی هم در جامعه رقم خورده است و آنجا که گزارشگری واقعیت با انسداد مواجه شده، جامعه هم لَخت شده است.»
اندیشه پس از برملاشدن واقعیت تولید میشود
یحیائی با اشاره به استفاده هگل از استعاره «جغد مینروا» گفت: «جغد مینروا شبهنگام بال میگشاید و به پرواز درمیآید. درست هنگامی که روز نشسته و بلندای آن به پایان میرسد. در شب میرود اما نیاز به روز دارد. روز آن جایی است که واقعیت برملا میشود. اندیشه پس از برملاشدن واقعیت تولید میشود. فیلسوف، به روایت هگل، باید منتظر بماند تا وقایع، حوادث و تاریخ خود را نشان بدهد. این امر واقع است که ساحت ذهن را شکل میدهد و آگاهی را به حرکت درمیآورد.»
او افزود: «پس اندیشه و فلسفه فقط یک امر انتزاعی و تجریدی نیست بلکه چیزی است که نسبتی مستقیم با تاریخ و واقعیت دارد. بنابراین ما نمیتوانیم از تحول علوم انسانی و اندیشهورزی حرف بزنیم، بدون آنکه امکان گزارشگری واقعیت را فراهم کرده باشیم.»
یحیائی روزنامهنگاران را به عقاب تشبیه کرد و درباره این توصیف گفت: «عقاب که میتواند استعارهای از روزنامهنگار باشد، تنها، آماده و سرحال است. عقاب تیزبین است و میتواند جزییات دقیقی را گزارش کند و این گزارشکردن جزییات دقیق امکان شکار را فراهم میکند. عقاب، کرکس نیست که از لاشه تغذیه کند. عقاب شکار زنده را انتخاب میکند. این تفسیری است که میتوان آن را در مقابل جغد مینروا گذاشت.»
تنها ستیزه است که موجب رفع ستیزه میشود
او ترسیم مختصات کنش را مقدمه نقد دانست و افزود که این روزنامهنگار است که میتواند با گزارشهای اولیه، روایت اولیه از واقعیت را ارائه کند.
یحیائی درباره تعدد روایتها و اختلاف در آنها، اشاره کرد: «اگر گزارشگری امر واقع امکان داشته باشد و جلوی آن گرفته نشود، ستیزه روایتها از واقعیت اتفاق میافتد و به تعبیر زیمل، «تنها ستیزه است که موجب رفع ستیزه میشود». بنابراین مقدمه حقیقت رسیدن به این واقعیت است.»
وی اضافه کرد: «نقدی که معتقدیم روزنامهنگاری باید در این راستا عمل کند، نقدی است که اتفاقا مواضع پیشینی خود را در تعلیق میگذارد و سعی میکند حتی به شکل موقت، ردای دشمن خود را به تن کند و از زاویه دید او نگاه کند. اما اگر ردای دیگری را به تن کردم و برازندهام بود، چه؟ اگر خودم را در تعلیق گذاشتم و جهانبینی او را به حقیقت نزدیکتر دیدم چه؟ موضع نقد چنین موضعی است که حتی برای تغییر میرود.»
یحیائی مراد از نقد را در روزنامهنگاری انتقادی، جستوجوگری و ماجراجویی برای رسیدن به حقیقت در حال شدن و نه حقیقتی از پیش تعیینشده دانست و گفت: «پس این نقد عین روزنامهنگاری است. یعنی روزنامهنگاری یا منتقدانه است یا اصلا نیست (و وجود ندارد).»
بسيار عالي ادامه بديد روزنامه نگري نيازمند اين گفتگو هاست
حتما این گفتوگوها ادامه خواهد داشت. سپاس از توجهتان.